ماجرای هولناک روز تبادل در راشدین
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۴۶۰۳۸
پشت وانت انتحاری مقدار زیادی چیپس، پفک، تنقلات و شیرینی بود، کودکان به سمت وانت رفتند و یک تجمع بزرگی از کودکان ایجاد شد که آن تکفیری با انفجار خودرویش یک جنایت بسیار بزرگ را رقم زد.
به گزارش مشرق، مادر و دختر اهل فوعه و کفریا که در ایام محرم در برنامه معلی شبکه ۳ سیما حضور یافته و آرزوی خود را پیدا شدن دو دختر مفقود این خانواده و دیدار با حضرت آیتالله خامنهای اعلام کرده بودند، روز ۲۵ مرداد ماه امسال به همراه جمعی از عوامل برنامه تلویزیونی معلی با رهبر انقلاب دیدار و گفتوگو کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماجرای هولناک روز تبادل خانوادهها در فوعه و کفریا
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای به همین مناسبت در گزارشی به روایت اجمالی ماجرای هولناک روز تبادل خانوادهها در فوعه و کفریا می پردازد.
بحران سوریه از ابتدا تا نابودی داعش، شاهد جنایتهای بسیار دردناکی بود که داعش و دیگر گروهکهای تکفیری منطقه انجام دادند. تعداد زیادی از مردم بیگناه منطقه قربانی افراطگرایی کور تکفیری شدند. اما یکی از بدترین حوادث کشتار غیر نظامیها در مکانی به نام الراشدین اتفاق افتاد. الراشدین منطقهای در غرب شهر حلب است که خط مقدم جبهه بین نیروهای ارتش سوریه و همپیمانانش از یک طرف و در مقابل هم نیروهای تکفیری به فرماندهی جبهةالنصره بود.
در فروردین ۱۳۹۶ بر اثر سلسلهای از حوادث قرار شده بود که تبادل اسرا و زندانیان بین دو طرف انجام بشود. دو سال بود که مردم مظلوم و بیگناه فوعه و کفریا در محاصره کامل بودند و تعداد زیادی زن و بچه و پیرمرد و پیرزن به همراه مردانی که در حال مقاومت بودند در این منطقه حضور داشتند؛ مردان این دو شهرک در حالی که از همه طرف در یک محاصره ۳۶۰ درجه بودند در مقابل هجوم گروههای تکفیری مقاومت قهرمانانهای نشان دادند. صرفاً از راه هوا میشد برای این شهرکها کمکهای غذایی و دارویی و آنچه که نیاز داشتند را ارسال کرد که بعضی مواقع هم به علت وزش باد این محمولهها که از هواپیما پرتاب میشد در مناطق مسلحین میافتاد.
در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ قرار بر این شده بود که در مقابل آزادی بعضی از افرادی که گروه جبهةالنصره خواهان آزادی آنها بود، حدود پنج هزار نفر از مردم ساکن فوعه و کفریا شامل زنان، کودکان و پیرمردها و پیرزنها از محاصره آزاد شوند. این تبادل شامل مردانی که در شهرکها مقاومت و دفاع میکردند نمیشد.
یک کاروان بزرگی از اتوبوسها برای انتقال این پنج هزار زن و کودک و سالخورده آماده شدند و از منطقهی فوعه و کفریا خارج شدند و تا منطقهی راشدین آمدند. در راشدین یک پست ایستوبازرسی بود که تحت کنترل جبهةالنصره بود. اگر از آن پست بازرسی رد میشدند وارد مناطق تحت حاکمیت دولت سوریه میشدند.
این کاروان بزرگ با ۷۵ اتوبوس آمدند و خب تمام این اتوبوسها علاوه بر صندلیها حتی راهروهای آن هم کاملاً پُر بود، برای اینکه بتواند این پنج هزار نفر را منتقل کند. وقتی کاروان به پست بازرسی راشدین رسید، آنجا متوقف شد تا آخرین کارهای تبادل انجام بشود و اینها وارد مناطق تحت حاکمیت دولت سوریه بشوند. این توقف چندین ساعت طول کشید و حادثهی بسیار تلخی اتفاق افتاد. یک وانت بمبگذاری شده انتحاری آمد و در کنار این کاروان بزرگ قرار گرفت.
در ماشین انتحاری مقدار زیادی چیپس، پفک، تنقلات و شیرینیجاتی بود که کودکان به آن علاقمند هستند. پشت وانت را پُر کرده بود و وقتی که رسید آنجا با بلندگو اعلام کرد که کودکان میتوانند بیایند و بهصورت مجانی اینها را تحویل بگیرند. خب کودکانی هم که حالا ساعتها بود از فوعه و کفریا خارج شده بودند و در آن منطقه منتظر ایستاده بودند از اتوبوس پایین آمده بودند. اینها، همه به سمت این وانت رفتند و یک تجمع بزرگی از کودکان ایجاد شد که متأسفانه آن انتحاری تکفیری با انفجار خودرویش باعث شد که یک جنایت بسیار بزرگی اتفاق بیفتد. در آن حادثه ۱۵۰ نفر از کودکان و نوجوانان به شهادت رسیدند و ۲۵۰ نفر هم مجروح شدند.
حادثه بسیار تلخی بود اما واقعه تلختری هم اتفاق افتاد. فقط بحث شهادت و مجروحیت کودکان و نوجوانان نبود، بلکه در آن اوضاع آشفتهی بعد از انفجار که دیگر اوضاع کاملاً به هم ریخت و دیگر هیچ کنترلی روی آن منطقه نبود تعداد زیادی از کودکان بهخصوص دختران نوجوان و دختران کوچکی که به سن بلوغ هم رسیده بودند اینها ربوده شدند و یک جنایت مضاعفی را ایجاد کردند.
منطقهی راشدین در غرب حلب و به ترکیه نزدیک است. به همین خاطر بسیاری از مجروحین را منتقل کردند به بیمارستانهای ترکیه و اینها مدتی در این بیمارستانها بودند. دیگر با تماسهایی که گرفته شد و خودِ جمهوری اسلامی هم بهعنوان واسطه بین دولت سوریه و دولت ترکیه سرنوشت این مجروحین و مفقودین را دنبال میکرد موفق شدند یک عدهای از مجروحین را به خانوادههایشان بازگردانند. اما متأسفانه از آن تاریخ تا الان یعنی بیش از شش سال است که تعداد زیادی دختربچه و دختران نوجوان و جوان مفقود شدهاند و این یکی از تلخترین حوادثی است که اتفاق افتاده.
تأسفآور است که هیچ نوع اطلاعی از سرنوشت اینها در دست نیست و اصولاً کسی نمیداند اینها کجا هستند؛ آیا در خاک سوریه و در مناطق تحت سیطرهی مسلّحیناند یا اینها را بردهاند به ترکیه و آنجا مثلاً اتفاقهای ناگواری برای اینها افتاده؟
این مسئله در وجود و قلب خانوادههای اینها یک درد و زخم دائمی شده. شهادت به گونهای است که وقتی که شهید دفن میشود دیگر بعد از مدتی خانوادهها آن صبر را پیدا میکنند که تحمل کنند اما وقتی که خانوادهای مفقودی دارند و این مفقود شده دختران هستند، این یکی از سختترین دردهایی است که یک خانواده میتواند تحمل کند و باید با آن تا آخر عمر بسازد بدون اینکه هیچ راه و چارهای داشته باشد. بدون اینکه هیچ وسیلهای در اختیار باشد. هیچ امکانی در اختیار این خانوادههای دختران نیست که از سرنوشت عزیزانشان اطلاعی پیدا کنند.
بیشک این جنایت، یکی از بدترین جنایتهایی است که در سوریه اتفاق افتاده است. خانوادههای این مفقودین واقعاً زندگیهای بسیار تلخی دارند و شبانهروز، مادرها در فراق این دختربچهها گریه میکنند و ناله میکنند و به هر وسیلهای سعی میکنند متوسل بشوند؛ به سازمانهای بینالمللی و هر جایی که بتوانند حداقل یک خبری از این عزیزانشان به دست بیاورند.
آرزوی مادر و دختر سوری برای دیدار با رهبر انقلاب
از بین این خانوادههای داغدار سوری، مادر و دختری هستند که از یک خانواده باقی ماندهاند که دو فرزند کوچک دختر دیگرشان مفقود شدهاند. این مادر و دختر در ماه محرم امسال در برنامه حسینیه معلی دعوت شدند و خاطرات دردناکشان را بیان کردند که این تأثیر بسیار زیادی در مخاطبین داشت و در همان برنامه، آرزوی خود را درباره دیدار با رهبر انقلاب مطرح کردند. این درخواست مورد اجابت قرار گرفت و این مادر و دختر مدتی بعد مجدد دعوت شدند و از سوریه به ایران آمدند تا در دیداری با رهبر انقلاب حضور پیدا کنند و در این دیدار نیز که ۲۵ مرداد ماه ۱۴۰۲ برگزار شد، مورد تفقد رهبر انقلاب قرار گرفتند.
منبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت سوریه انتحاری جمهوری اسلامی ارتش سوریه حضرت آیت الله خامنه ای داعش ترکیه جبهه النصره ایران خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت رهبر انقلاب فوعه و کفریا تعداد زیادی اتفاق افتاد مادر و دختر خانواده ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۴۶۰۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد مهاجری: آقای نصیری! انتقادهایتان روی چشم؛ اما شاهزاده شویی چرا؟
به گزارش جماران؛ محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا در کانال تلگرامی خود نوشت:
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا
آقای نصیری عزیز سلام!
به خودتان هم گفته ام که شما را به ویژگیهای مثبتی چون راستگویی، اندیشه ورزی، حسن خلق و دیانت میشناسم. و اگر اینها نبود، چه نیازکه همین چندسطر را هم بنویسم.
در این یکی دو روز مطالبی گفتهاید که برخی از آنها تکرار گذشته است. با خیلی از نقدهای شما همراهم و البته در مواردی ضمن قبول اصل انتقاد، زبان و لحنی را که بهره می گیرید نه تنها موثر و سودمند نمی دانم که گاه نتیجه عکس می دهد.
دیروز عبارتی بکار بردید که مضمون آن، تجمیع همه مخالفان - و به زعم شما براندازان- است و از کلید واژه "تاجزاده و شاهزاده" سخن گفتید. خیلی ها قند توی دلشان آب شد که مهدی نصیری ، رفت به همانجایی که می خواستیم یعنی "آخر خط". هم مدعیان افراطی انقلابیگری خوششان آمد و هم اپوزیسیون خارج از کشور.
من، اما دلم گرفت . آخر، مهدی نصیری را با شاهزاده چکار؟ آنچه امروز از شاهزاده بروز و ظهور دارد واقعا چیزی جز تعفن سیاسی و فرهنگی و اخلاقی است؟ آنها کجای سیاست ایستاده اند و کدام جایگاه را در بین ایرانیان دارند؟ و تا حالا برای ایران چه کردهاند؟ در کدام غصه پشت مردم ما بوده اند؟ و...
بدتر اینکه چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟
بعید می دانم شما این قماش آدمها را نشناسید اما اگر نشناختهاید، امیدوارم در مدتی که در کانادا به سر میبرید آنها را محک بزنید. بروید در جمع براندازان سلطنتطلب یا بازماندگان گروهکهای تروریستی و ببینید با شما چه رفتاری خواهند داشت؟ تصورتان این است که شما را روی سرشان میگذارند و حلوا حلوا میکنند؟ یقین کنید بهترین حرفی که به شما خواهند زد این است که نفوذی جمهوی اسلامی هستید .
آقای نصیری عزیز! براندازی راه سنگلاخی است که خون بیگناهان فراوانی را در خود فرو میبرد. اصلا راه نیست، بیراهه است و در پس آن هیچ چیز اصلاح نمی.شود. اما با این همه اگر میخواهید برانداز! هم باشید، خودتان این کار را بکنید. چرا قاطی سلطنتطلبان و شاهزاده میشوید؟ و ننگ همگروهی بودن با آنها را بر خود هموار میکنید؟
ایران مال همه ماست و اگر چه امروز دولت و مجلس و برخی دستگاههایش پراشتباهاند، به خود ما مربوط است و هیچ ربطی به شاهزاده ندارد. رژیمی که همین شاهزاده متعلق به اوست، خیلی علیهالسلام بود؟ و فکر میکنید اگر همین الان قدرت دستشان باشد به مخالفانشان رحم میکنند؟ اساسا آنها چه دلبستگی به این آب و خاک دارند که بخواهند برایش از خود بگذرند؟
برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست.این حق شماست که هر جای عالم میخواهید زندگی کنید. عدهای خوشحال میشوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی میگویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و بر نمیگردید. من، اما پیش بینیام این نیست.
با این حال در اینجا حرفم بر سر آمدن یا نیامدن به ایران نیست. میخواهم بگویم از این راه برگردید و قبول کنید که اصلاح کشور باید توسط همین ایرانیهایی که روی نقشه ایران زندگی می کنند صورت گیرد. میدانم کسانی و جریاناتی هستند که نفس کشیدن در عالم سیاست را سخت کردهاند؛ پایشان را روی گلوی معیشت مردم گذاشتهاند؛ امید جوانها را به یاس تبدیل کردهاند و هزارتا چیز دیگر. اما راه مبارزه با اینها ، همراه شدن با شاهزاده نیست. بسیاری از کسانی که در سالهای اخیر هزینههای بسیار سنگینتر از شما داده اند، راه شما را نمی پسندند.
آقا مهدی عزیز! میدانم که میدانید برادرانه دوستتان دارم. دلسوزیتان برای مملکت را هم دوست دارم. به همین دلیل اصلا نمیخواهم که نباشید. قلم شما و فکر شما نیاز امروز این آب و خاک است. نقدهای شما آرامبخش دل خیلیهاست. هرچه دل تنگتان میخواهد بگویید اما برادر عزیزم، شاهزاده را نشویید!